روایتی از تروریستهای خونخوار سوری 18
نوشته شده توسط : a.t.leskoklaye
یک مردجوان که سی سال از سنش نمیگذرد در یکی از مکانهای معروف خیابان حمرا بیروت مینشیند و مکانی را در بین دو مرد را برای خود انتخاب میکندکه یکی از آنها لبنانی است . ظاهرش نشان میدهد که در بیروت دنبال استراحتاست و از فجایعی که دیده حرف میزندکهبه ادعای او نظام آنها را مرتکب شده است. کمی استراحت میکند و سپس از اولین تجربه اش میگوید که سر انسانیرا بریده است. از ترس مرد سربریده شده میگوید که در آن لحظات چیزی جز شهادتین نمیگفت و مقاومتی نمیکرد. میگوید دوستش از او برای اجرای حکم اعدام آن مرد از او چاقو خواست و تصور میکرد که دوستش قبلا چندین نفر را سربریده و او را تشویق میکند. به او یاد آوری میکند که چاقو را با دو دستت بگیر و محکم شاهرگش را پاره کن .وبه تفصیل شرح میدهد. و یاد آوری میکند که با تحریک رفیقش که فریاد الله اکبر سرمیداد بر روی پشت مقتولنشست و سر مرد را به سمت بالا گرفت پیش از آنکه چاقو را در گلوی مقتول فروبرد.چاقو در گردن مرد گیر کرد اما ما توانستیم سر او را از بدن جدا کنیم و اشاره میکند که بعد از آن ماجرا تا سه شبانه روز نمیتوانستم بخوابم و هرگاه چشمانم را میبندم مدام صحنه سربریدن آن مرد 40 ساله را در جلوی چشمان خود میبینم.


:: موضوعات مرتبط: ‏"‏سربریدن‏"‏ , ,
:: برچسب‌ها: ‏"سربریدن" ,
:: بازدید از این مطلب : 656
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: