مسعود میرزا ظل السلطان پسر بزرگ ناصر الدین شاه بود (البته سه پسر دیگر ناصرالدین شاه قبل از او از دنیا رفته بودند) که به دلیل اینکه مادرش زن صیغه ای ناصر الدین شاه بود ولیعهد نشد، اما از طرف پدرش حاکم مناطق وسیعی از ایران (تقریباً شامل تمام مناطق مرکزی ایران به مرکزیت اصفهان) شد و جنایت ها و قساوت های او در زمان حکمرانی اش، زبانزد و معروف است و می توان نمونه های فراوانی از آنها را در کتب متعدد یافت.
داستان زیر یکی از این نمونه هاست که نشان می دهد چه کسانی از طرف شاه قاجار بر مال و جان مردم مسلط شده بودند:
«ظل السلطان هنگامی که حاکم اصفهان بود بازرگانان این شهر را سخت تحت فشار قرار می داد و آنان را مجبور به پرداخت پول و طلا می کرد و یا آنکه اموال آنان را به زور می گرفت.
یک بار تاجری که ظل السلطان مقدار زیادی پول از وی گرفته بود به تهران رفت و عریضه ای به ناصرالدین شاه نوشت و از شاهزاده شکایت کرد. شاه دستخطی برای ظل السلطان نوشت [و از او خواست اموال مرد تاجر را به او برگرداند]
... تاجر با خوشحالی تمام دستخط شاه را گرفت و روانه اصفهان شد و با امید به آنکه خواهد توانست حق خود را بگیرد به حضور شاهزاده [ظل السلطان] رسید و دستخط شاه را تقدیم کرد.
شاهزاده به آرامی آن را خواند و بعد با لبخند نگاهی به آن مرد کرد. تاجر سر خود را به زیر انداخته و منتظر بود که ظل السلطان دستور دهد پول های او را مسترد نمایند.
اما ناگهان شاهزاده همچون گرازی خشمگین غرید و گفت: هه، که اینطور! تو فکر کردی با شکایت به شاه می توانی شاهزاده را بترسانی؟ واقعاً که مردشجاع و با جرأتی هستی. باید از تو این جسارت را یاد بگیرم. خوب، مرد شجاعی مثل تو حتماً قلب شجاع و بزرگی هم دارد. این قلب را من باید ببینم.
و بعد ظل السلطان خطاب به فراش ها [مأموران درباری] و میر غضب ها فریاد زد: قلب این مرد را از سینه اش درآورید! فراش ها و میرغضب ها به سر مرد بیچاره ریختند، دست های او را بستند و با کارد سینه اش را شکافتند و قلبش را درآوردند. سپس آن رادر سینی بزرگی گذاشتند و نزد شاهزاده بردند.»
:: موضوعات مرتبط:
,
,
:: برچسب‌ها:
"جنايات" ,
:: بازدید از این مطلب : 396
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
عضو شوید
عضویت سریع
آمار
وب سایت:
آمار مطالب
آمار بازدید
